دختر خانم ما تو این چند ماه بزرگ و بزرگتر شد. الان دقیقا 5کیلو و 200 وزنشه و 5روز دیگه سه ماهش تموم میشه . دخترم اولین مسافرتش مشهد مقدس بود .دخترم خیلی دختر خوبی بود و اصلا گریه نمیکرد.همش تو مشهد خواب بود.واقعا مشهد خوبی بود. عصر ها وقتی میرفتیم حرم یه پتو واسه بارانا میانداختیم و میگذاشتیمش روزمین. صدای نقاره زن ها ارامش عجیبی بهش داده بود .انشا.اله دخترم عشق امام رضا تو وجودش شعله ور شه چون من دخترما از امام رضا دارم., ...ادامه مطلب
دخترم در تاریخ96/11/12 اولین دندونش جیک زد بیرون . واسه بارانا خانم جشن دندان گرفتیم و کنار پدر بزرگش نشسته بود و دست میزد و خودش از دندون دراوردنش بیش از همه خوشحال بود.خیلی خنده دار شده بود با این یکدونه دندون. مثل پیرزنها شده بود. خدا حفظت کنه بابایی و موفق باشی توزندگیت., ...ادامه مطلب
اولین جشن تولد دخترم یاد آور خاطرات خوب تولدش بود برام.واسش از یک ماه پیش تدارک یه جشن تولد بودیم.تصمیم گرفتیم حدود 25نفر مهمون دعوت کنیم و کیک و میوه و ساندویچ مرغ و .... . روز خوبی بود بارانا هم ازاتفاق یه لباس خوشکل که مامانش واسش سفارش داده بود پوشیده بود و مثل ماه میدرخشید و خیلی شاد بود. کادوهای تولدشم یه دوچرخه توسط پدربزرگش(بابای مامان) یه ماشین (خاله) یه پلاک طلا پدربزرگش(بابای بابایی) یه تاب موزیکال و یه اسکوتر و یه عروسک (عمه ها و عمو) روز خوبی, ...ادامه مطلب